ويژگی های قرآن
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
ويژگی های قرآن
نوشته شده در دو شنبه 22 دی 1393
بازدید : 2521
نویسنده : علی اکبری

ويژگی های قرآن.pdfويژگی های قرآن.doc

ويژگی های قرآن

نكاتی در فهم و استفاده بيشتر ما  
قران و عترت عليهم السلام                                                                                                

استاد امجد                                                      

بسم الله الرحمن الرحیم                                                                
الحمدلله رب العالمین – السلام علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
ويژگی های قرآن :
• قرآن نور است برای کسی که بخواهد ازآن استفاده کند ،
• قرآن تبیان کل شیء است یعنی قرآن دارای کلیاتی است که برای سعادت بشر کافی می باشد ( ان هذا القران یهدی للتی هی اقوم )
• اگر انسان با قرآن آشنا شود و قرآن را به عنوان شناسنامه خودش و به عنوان کلام خدا بخواند نورانی می شود و قرآن او را بالا می برد (اقرا وارق). ما از علامه طباطبائی پرسیدیم: قرآن را چگونه بخوانیم ایشان فرمودند: "قرآن کلام خدا است"، اگر انسان بداند که قرآن کلام خداست و به این اقرا و ارق توجه داشته باشد ترقی می کند و بالا می رود.
• برای فهمیدن کلام باید متکلم را شناخت.
• ما باید آنقدر قرآن بخوانیم تا بفهمیم که قرآن کلام خداست.
• قرآن کد عالم هستی یعنی شرح عالم هستی است، اگر کسی با قرآن آشنا شو با تمام اسرار هستی آشنا می شود و به قله اعلی انسانیت می رسد به عنوان مثال آقای وفایی شوشتری وقتی در نجف بودند به یک نفر نامه می نویسند که چرا فلان شب نماز شبت را نخواندی ( ریزبینانند در عالم هستی واقفند از کار هر کسی) اینها همه مربوط به نورانیت قرآن است اگر انسان با قرآن کریم انس پیدا کند به جایی می رسد که همه چیز را می داند.
• هر آنچه که سعادت بشر را تامين مي کند در قرآن وجود دارد قرآن کد و رمز عالم هستي است.
• قرآن نور است نور هم ظاهر است وهم ظاهرکننده (مظهر) . عمل به قرآن باعث نورانيت مي شود ماهم بايد با آن سنخيت داشته باشيم تا قرآن را بفهميم.
• قرآن در همه شئون خود مستقل است و وابستگی به غیر خود ندارد ، در اصل سندیت و حجیت، و در دلالت ظواهر و الفاظ احتیاج به هیج جای دیگر ندارد و در ارائه خطوط دین از قطعیات است .
• خواندن قرآن بايد ما را بالا ببرد.
• قرآ ن درس تربيت است.
• قرآن رابه عنو ان توسل به خدا بخوانيم. وقتي که يک رعيت نامه سلطان را برايش مي خواند شاه به او جايزه مي داد، ما هم وقتي که قرآن مي خوانيم ازخدا جايزه بگيريم.
• هرچه انسان بالاتر برود با نور قرآن بیشتر آشناتر می شود ولی شرطش این است که انسان طهارت داشته باشد، شرطش تشخیص کان یکون نیست چون این مطالب را همه می توانند بفهمند چه طاهر باشند و چه نباشند ولی کسانی قرآن را خوب می فهمند که طاهر باشند.
• خدا به پيغمبر می‌فرمايد: قرآن را بخوان و به وسيله قرآن مردم را تزکیه کن تا مردم قرآن را بفهمند و ما هم بايد به دنبال پيغمبر برويم و تنها هدف بايد دعوت به خدا باشد. نبايد انتظارداشت که انسان‌ها همه درفهم قرآن يکسان باشند، انسان‌ها مانند معدن‌های طلا و نقره هستند؛ هر کدام يک خاصيتی دارند.
• هرچه آدم با قرآن انس بگيرد بيشتر بالا مي رود و ظهور و بروز اخروي او نيز بيشتر مي شود .
• قرآن عقل آدم را روشن می کند.
• قرآن تنها کتابی است که اگر هزاران مرتبه بخوانی خسته نمی شوی ،
• اگر به ما می گفتند که یک کتاب در کره مریخ وجود دارد که هم نور است و هم تبیان آنوقت ما می رفتیم تا ببینیم آن کتاب چیست .
• باید سراسر قرآن را با هم نگاه کرد و نباید فقط یک تکه از آن را خواند.
• ممکن است که يک آيه به تنهايي مطلبی را به ما بفهماند وگاهي هم ممکن است چند آيه باهم مطلب را بفهماند بهر حال قرآن خودش را به ما مي فهماند.
• قرآن حجيت ذاتي دارد وقتي آيات قرآن جمع بندي شود، قرآن حجيت تام و قطعي دارد و با سنت قطعي مخالفت ندارد وقتي در سنت اختلافي پيدا شد آنگاه بايد به قرآن مراجعه نمود چون قرآن سنت قطعي است.
• دو کار وظيفه ما است : تلاوت و مطالعه ظاهر قرآن، فهم آيات و تدبر در قرآن
• تلاوت قرآن شفاست، اگر ناراحت شديد با قرآن ناراحتی خود را برطرف کنید. حتي اگر آن را نفهميديد همين که آن را بدست بگيريد خدا فرج تان را مي رساند .
• آدم هر چه بیشتر قرآن می خواند، بیشتر با آیات و اسماء آشنا می شود. اینگونه است که ظهور و بروزش نیز بیشتر می شود.
• هر چه قرآن را نگاه می کنی حتی یک ذره اشکال در آن نمی بینی ،عالم خلقت هم مانند قرآن می ماند ، یک ذره خلل در آفرینش نمی بینی ، یعنی اگر یک پرکاهی را از آفرینش برداری هیچ چیز در عالم نخواهد بود. عالم مثل تسبیح نمی ماند بلکه مثل عدد است اگر عدد شماره 5 یا عدد شماره 6 را برداری دیگر عدد نداری یا اگر عدد شماره 5 را برداری و 6 را جای آن بگذاری اعداد از بین می رود .
• قرآن جهان شمول است و دارای دو ویژگی است، یکی اینکه قرآن جهانی است و به زبان جهان سخن می گوید و یکی اینکه زبان فطرت است مانند آب که آب برای همه لازم است.
• مطالعه قرآن برای همه لازم است چون برای همه بشراست و باید زبان فطرت داشته باشد.
• قرآن برای همه ( للناس ) نازل شده است، ولی تنها متقین از آن استفاده می کنند ( للمتقین ).
• قرآن قابل فهم همگان است اما چه وقت به حقیقت آن می رسیم ؟ وقتی که قدم برداریم و حرکت کنیم که هر چه قدم برداریم روشنتر می شود .
• قرآن همیشه مصداق دارد. وقتی می گوید موسی و فرعون، نه اینکه دیگر تمام شده، یعنی اینکه ببین تو خودت موسایی یا فرعون !
• قرآن دارای دو جورمخاطب است، يکی مخاطب های عمومی و ديگری مخاطب های فرزانه و دانشمند. قرآن گاهی به صورت برهانی صحبت کرده، که دانشمندان از آن استفاده می‌کنند و گاهی به صورت تمثيل صحبت کرده که قابل فهم برای عموم می‌باشد. برهان تمانع را همه کس نمی‌فهمند، اين برهان تمانع که معرکه آرای فلاسفه است را علامه طباطبایی یک جور معنا می کند ملا صدرا یک جور معنا می کند و علامه جعفری یک جور معنا می کند. ولی کسی نمی تواند با مَثَل مخالفت کند . مثلا برهان تمانع را می توان به صورت ساده اینگونه معنا کرد که اگر دو تا خدا داشته باشیم یک خدا می گوید بچه باید سفید باشد و یک خدا می گوید بچه باید سیاه باشد ، این خدا می گوید بچه باید بلند قد باشد و آن خدا می گوید بچه باید کوتاه قد باشد پس دعوایشان می شود، اگر هم این دو خدا باهم به توافق برسند این اشکال بوجود می آید که آیا این خدا به آن خدا نیازی دارد یا خیر، پس آن یکی چه کاره است ؟ اصلا آن خدای دوم کجاست و کدام کتاب و پیامبر را فرستاده است، خیلی ساده می شود حرف زد که هم جنبه علمی داشته باشد و هم ساده باشد، مطالب علمی را می توان به زبان ساده مطرح کرد ، کدام کتاب است که این جور باشد
• انسان باید دید علمی داشته باشد تا قرآن را بفهمد
• مطالب علمی را نباید به قرآن تحمیل کرد، تحمیل کردن مطالب علمی به قرآن را تفسیر به رای گویند.
• اگرعلم صددرصد به جایی رسید، می توان از آن برای فهم قرآن کمک گرفت مطالب علمی به عنوان شواهد قرآن هستند.
• خواندن علوم پايه وپاک بودن باعث مي شودکه انسان قرآن را بهتر بفهمد.
• دانش هايي که ما داريم (مانند صرف و نحو و معاني وغيره) ما را قابل مي کند که از قرآن استفاده کنيم.
• شهود و برهان و... همه با قرآن تطبیق دارد و همه یک مطلب واحد را می گویند.
• انسان باید ذهنش را از افکار خودش و دیگران خالی کند تا بفهمد که آیه قرآن چه می گوید.
• اندیشمندان هر علمی دارای زبانی هستند، فلاسفه یک زبان دارند ، ریاضی دانان یک زبان دیگر ، هرکس زبان خودش را دارد ولی قرآن اینطور نیست ، قرآن زبان عمومی بشر است.
• قرآن کتاب علمی محض نیست، کتاب غیر علمی هم نیست، کتاب ریاضی و فقه و منطق نیست، قرآن کتاب مبدا و معاد است کتاب هدایت است.
• آنچه در قرآن مهم است تربيت و اخلاق قرآني است و پي بردن به چگونگي و کيفيت بسیاری از چیزها مهم نيست . مانند چگونگی پدید آمدن آسمان ها و یا کیفیت معاد که همه حکمای اسلام در مورد آن بحث کرده اند که قائل به معاد جسماني هستند و هر کسی کيفيت و چگونگی آن را به گونه ای دانسته و البته این قبیل مسائل به درد ما هم نمي خورد، اعتقاد به معاد است که غیر قابل انکار است.
• هر جا داستان حضرت موسی علیه السلام را که در قرآن می خوانیم تازگی دارد، خدا به مادر موسی وحی نمود که اگر می ترسی بچه ات را در دریا بینداز ، انداختن موسی در دریا یعنی توکل به خدا ، نگهدارنده وحافظ این بچه خداست، این مطالب در قرآن آمده است ولی اینکه موسی کی شیر خورده و چند ماه شیر خورده در قرآن نیامده است ، چون اینها بدرد نمی خورد ، این داستانها را چرا خدا به ما گفته است ؟ آیا می خواسته افسانه بگوید ؟ خیر هر چه که بدرد ما می خورد در قرآن آمده است و آنوقت ما می رویم سراغ مطالبی که بدرد ما نمی خورد. از قرآن باید این را آموخت که قرآن چگونه بحث می کند ، امین بودن و قوی بودن را از داستان حضرت موسی در قرآن می توان فهمید .
• داستان حضرت موسی علیه السلام و خضر علیه السلام قوانین الهی را نشان می دهد، نه به حضرت موسی علیه السلام خرده گرفته شده و نه به حضرت خضر علیه السلام ، و این نشان می دهد ما باید بر ظواهر اتکا کنیم .
• اگر کسي هوي و هوس داشته باشد و بخواهد نظريات خود را به قرآن تحميل کند اين شخص نمي تواند قرآن را بفهمد.
• اینکه قرآن می گوید بر دلهایشان قفل زده اند ، قفل چیست همین خصوصیات اخلاقی می باشد همین کینه ها و خود پرستیهاست.
• قرآن ذي وجوه است و اگر نمي توانيد معاني مختلف را بر آن حمل کنيد ، آن معني را که خوب و عقلاني است قبول کنيد .
• در مورد قرآن کریم گفته شده قرآن وجوه معنایي مختلفی دارد ،اما توجه داشته باشيم که متکلم خداست و محدوديت علمي ندارد و مخاطب اصيل قرآن حضرت رسول (ص) است که در فهم معاني متفاوتي که منظور متکلم بوده مشکلي ندارد و ظرفيت آن را دارد . پس اگر متکلم لفظي بگويد و هزاران معنا را قصد کند ، مخاطب هم که رسول است هزار معنا را بفهمد ، ديگر اشکالي در رابطه با ذي وجوه بودن قرآن وجود ندارد . البته بايد به اين نکته توجه داشت که قرآن ذي وجوه است اما هرگز ايهام شعري در آن وجود ندارد. و همچنین با اینکه مخاطب اصيل قرآن حضرت رسول (ص) است ، اما اين موضوع منافاتی با عربي مبين بودن (فهم همگانی) آن ندارد.
• بنا بر نظر علما الفاظ برای معانی عامه وضع شده است و معناي انتزاعي دارند ، مثلا چراغ يک معناي عام است . اول چراغ موشي بود بعد چراغ توري شد ، بعد برق آمد و ... اما هميشه چراغ يک معناي انتزاعي داشته است و بر همه اينها صدق مي کند. گاهي الفاظ مشترک است اما معاني برداشت شده از آن متفاوت است ، مثلا يک قبيله به عين، چشمه و قبيله ديگر نقره و ديگري زانو اطلاق می کردند.
• مجموع قرآن برای همه مردم قابل فهم است ولی ممکن است برخی از مسائل و مطالب آن را همه افراد متوجه نشوند.
• آیاتی درقرآن وجود داردکه به آنها آیات محکم گفته می شود مانند آیه ((لاتدرکه الابصار هو یدرک الابصار))یعنی چشم او را نمی بیند ولی او چشم را می بیند آیاتی نیز وجود دارد مانند ((علی العرش استوی )) (یعنی بر عرش ایستاده است) که آیه متشابه است با ارجاع آیه متشابه به محکم می توان نتیجه گرفت که خدا ماده نیست پس عرش هم نمی تواند مادی باشد. عقل با محکمات متشابهات را تشخیص می دهد.
• در مورد تشخیص و عقل برهانی می توانیم بگوئیم: گاهی عقل چیزی را درک می کند و گاهی نیز موضوعی را عقلی می نماید یعنی اول صغری وکبری را درست کرده و سپس عقل آن را می فهمد، از طرف دیگر عقل همه چیز را نمی فهمد لکن آنچه فهمیدن آن برای بشر لازم است عقل درک می کند و در حقیقت مایه کار ما عقل است. با عقل دنبال حضرت صادق علیه السلام می رویم. عقل مهم است معجزه مهم نیست، چون حضرت موسی علیه السلام معجزه عصا را نشان داد ولی پیروانش با شنیدن صدای گوساله به دنبال گوساله رفتند. عقل برهانی انسان را از انحرافات نگه می دارد.
• قران تحدی (به مبارزه فراخواندن) دارد، یکی از تحدی های قرآن این است که اگر قرآن از جانب کسی غیر از خدا می آمد آنوقت قرآن دارای اختلافات و تناقضات می بود و بعد باید کسی می آمد و در خصوص تناقضات قرآن کتاب می نوشت ولی الان در قرآن تناقضی وجود ندارد ، تحدی قرآن فقط به فصاحت و بلاغت آن نیست ، چون در آن زمانی که قرآن نازل شد ، مردم به صورت طبیعی شاعر بودند ، و لذا در آن زمان فصاحت و بلاغت قرآن جلوه کرد تا مردم آن زمان خاضع شوند.
• قرآن یک کلمه (لن تفعلوا) دارد که همه را به زانو در می آورد یعنی اینکه ابدا نخواهید توانست مثل قرآن را بیاورید ودانشمندان درطول قرن ها نتوا نستند که یک آیه مانند آن را بیاورند. اعجاز قرآن دراین یک کلمه است خدا نمی فرماید که ما نمی گذاریم مثل قرآن را بیاورید (یعنی صرف) بلکه می گوید شما نمی توا نید مثل قرآن را بیاورید.
• معجزه علت طبیعی می خواهد و علل طبیعی بر اساس امکان است نه امتناع ولی چیزی که ضرورت دارد در معجزه غلبه ای است که به هیچ وجه نمی شود بر آن تسلط یافت .به عبارت دیگر وقتی اراده خدا باشد همه چیز ممکن است، اعجاز خرق عادت است اما هر خرق عادتی معجزه نیست ، معجزه استناد به علت غیر مغلوب دارد ،خرق عادت اعم از معجزه و کرامت و اهانت است ، خرق عادت را می توان مغلوب کرد ولی اعجاز را نمی توان مغلوب کرد اما معجزه هم علت طبیعی میخواهد و مستند به علت غالب غیر مقهور است.
• حالا برویم فکر کنیم که از خدا بهتر چه کسی است ؟ چرا از خدا فرار می کنیم ؟ مگر می خواهیم کجا برویم ؟ "انی توفکون ، انی تسرفون " قرآن داد می زند که کجا میروید ، سیر بیکران من الله و الی الله و فی الله تمام شدنی نیست . ما مسافریم و مسافر ابدی هستیم باید توشه هایی مطابق سفرمان جمع کنیم ، ما قرآن داریم پس دستمان پر است، قرآن قرآن، علیکم بالقرآن " کتاب انزلنا الیک لتخرج الناس ..."
• عجب نیست که بعضی از علما نمی گویند الله اعلم بلکه میگویند الله یعلم ، برای اینکه الله اعلم یعنی خدا بهتر می داند ولی من هم چیزی می دانم ، از این کلمه بوی علم نمی آید ، کتابهای علمی تکرار ندارد ولی قرآن تکرار دارد ، تکرار در کتب علمی سودمند نیست ولی در قرآن تکرار سودمند است. یکی از معجزات قرآن اسلوب خاص آن است و ربطی به کلام بشر ندارد ، هر کس به این اسلوب آشنا باشد می بیند که این کلام بشر نیست .
• ادبیات مقدمه است ، همچون پلکان است از آن که بالا رفتی دیگر نیازی به آن نداری ، اگرچه 14 قرن است که روی ادبیات کار کرده اند، اما ادبیات قرآن غیر از این ادبیات است .
• بچه مسلمان نباید پی الفاظ و قرائت های مختلف و ... برود . چه کنیم که از قرآن لفظی بیش نمانده است.
• برهان اثبات مطلوب است و نقض نقیض ، اگر سلب محمول از این موضوع امکان نداشته باشد با این عقل نمی توان تفسیر متن مقدس کرد.
• محبت خدا علم است. هر چه محبت به خدا بیشتر شود، توجه به او نیز بیشتر خواهد شد. توجه بیشتر محبت بیشتری را موجب خواهد گشت. همینطور است که یکدیگر را تشدید می کنند. رابطه علم و عمل نیز همینگونه است.
• رسولان در گرفتن وحی و رساندن و عمل به آن اشتباه نمی کنند .
• وحدت وجود یعنی هر کسی هرچیزی دارد مال خداست .
• داستان های قرآن نمی خواهد خصوصیات تاریخی را بگوید بلکه به ما درس عبرت می دهد .



:: موضوعات مرتبط: قران , ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: